ومضان

لغت نامه دهخدا

ومضان. [ وَم َ ] ( ع مص ) ومض. ومیض. درخشیدن برق بی آنکه پراکنده گردد در ابر. ( اقرب الموارد ). درخشیدن بخنوه. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). رجوع به ومض شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس