ومز

لغت نامه دهخدا

ومز. [ وَ ] ( ع مص ) جنبانیدن بینی را از خشم ، یا اشاره کردن به بینی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

جنبانیدن بینی را از خشم یا اشاره کردن به بینی .

پیشنهاد کاربران

بپرس