لغت نامه دهخدا
فرهنگ عمید
۲. هرزه گردی.
۳. آوارگی.
واژه نامه بختیاریکا
گردو گری
دانشنامه آزاد فارسی
عمل کسی که وسیلۀ امرار معاش معلومی ندارد و از روی لاقیدی و تنبلی، درصدد تهیۀ کار برای خود برنمی آید. در قانون مجازات عمومی سابق در مواد ۲۷۳ و ۲۷۳ مکرر، ولگردی ازجملۀ جرایم محسوب می شد و دولت مکلف بود این گونه اشخاص را به کار مناسب وادار کند و در صورتی که از قبول کار امتناع کنند یا برای طفره از کار فرار نمایند، محکومیت آن ها به حبس جنحه ای تبدیل می شد. در حال حاضر مادۀ ۷۱۲ قانون مجازات اسلامی مجازات ولگردی را یک تا سه ماه حبس تعیین کرده است. به موجب مقررات آیین دادرسی مدنی و کیفری، شهادت کسی که به ولگردی اشتغال داشته باشد، به عنوان دلیل شرعی قابل استناد نیست و از موارد جرح شاهد محسوب می شود.
wikijoo: ولگردی
جدول کلمات
مترادف ها
ولگرد، ولگردی، راه گذر، جانور بی صاحب
پریشانی، سخن بی معنی، سرگردانی، سخن بی ربط، ولگردی، بی هدفی
اواره، ولگرد، اوارگی، صدای پا، ولگردی
هرزگی، ولخرجی، ولگردی
غلط، اوارگی، سرگردانی، در بدری، ولگردی، اوباشی
در بدری، ولگردی، بی خانمانی
در بدری، ولگردی، بی خانمانی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
ولگردی=علافی
بی کار گشتن در گویش یزدی یعنی ولنگاری