ولوج

لغت نامه دهخدا

ولوج. [ وَ ] ( ع ص ) کثیرالدخول.
- خَروج ولوج ؛ کثیر الدخول و الخروج. ( اقرب الموارد ).

ولوج. [ وُ ] ( ع مص ) لِجَة. درآمدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). به جایی درشدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان علامه جرجانی ). || والجة به کسی رسیدن َ و آن دردی است ، و فعل آن مجهول استعمال شود. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

۱- (مصدر ) در آمدن داخل شدن. ۲ - (اسم ) دخول .
کثیر الدخول خروج و لوج .

فرهنگ معین

(وُ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) درآمدن ، داخل شدن . ۲ - (اِمص . ) دخول .

فرهنگ عمید

داخل شدن، درآمدن در جایی.

پیشنهاد کاربران

ولوج: ( ولج ) : تدخّل وتصرّف ینتج عنه التغییر = وارد شدن اثر گذار.
دخول:ورود بدون تصرف وتغییر. =وارد شدن بدون اثر واقع بشود.
ولیجة: مُداخله در تفکّر وتصمیم وأخذ رأی.
وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنینَ وَلیجَةً
...
[مشاهده متن کامل]

. . .
ولوج الرجل بالمرأة ینتج عنخ الحمل.
دخول الرجل بالمرأة لیس له أثر.
. . .
یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ وَ هُوَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ
شب بر روز اثرگذاره، وبرعکس هم درسته:روز بر شب أثر میگذارد.
شب بدون روز نمیشه وروز بدن شب هم نمیشه
واین أمررا؛ فضانوردان ودانشمندان زیستشناسی و. . . خوب حسّش کردند وفهمیدن.

ولوج روح یعنی ورود روح یا دمیده شدن روح در بدن جنین
تلفظ این واژه voluj میباشد.
ورود
نفوذ

بپرس