لغت نامه دهخدا
ولوال. [ وَل ْ ]( ع مص ) بانگ و فریاد کردن زن. || به ویل دعا کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ).
ولوال. [ وَل ْ ] ( ع اِ ) شدت اندوه. ( منتهی الارب ). || جغد نر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
فرهنگ عمید
بانگ وفریاد کردن به گریه و زاری: ذکری ز خدنگ تو و زلزال به سقسین / حرفی ز پرنگ تو و ولوال به بلغار (قاآنی: ۳۵۴ ).
گویش مازنی
/val vaal/ از توابع کلاردشت چالوس