ولو
/valow/
مترادف ولو: اگرچه، حتی، هرچند | بیکاره، رها، سرگردان، ول، ولگرد، ولنگار، پاشیده، پراکنده، متلاشی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
ولو. [ وَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان هزارجریب بخش چهاردانگه شهرستان ساری. سکنه آن 180 تن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
ولو. [ وِ ل َ / لُو ] ( ص ) ولاو. در تداول ، متفرق. پراکنده. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). پاشیده. متلاشی.
- ولو شدن ؛ پاشیدن از هم. پاشیده شدن. پراکنده گشتن.
- || روی زمین پهن شدن. نقش زمین شدن.
فرهنگ فارسی
(صفت ) ۱- متفرق پراکنده . ۲- پاشیده متلاشی .
و اگر چه اگر چه .
فرهنگ معین
(وَ لَ ) [ ع . ] (حر. ) اگر، و اگر.
فرهنگ عمید
۱. رها، آزاد.
۲. پاشیده، ازهم پاشیده، پراکنده.
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
جدول کلمات
مترادف ها
اگر چه، گرچه، ولی، ولو، هر چند با اینکه
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
وَ لَوْ أَنَّ لِکُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ ما فِی الْأَرْضِ لاَفْتَدَتْ بِهِ وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ54
مانند اونکس با هزاران سکه طلا در گاوصندوق حبس شد ومرد!
مانند اونکس با هزاران سکه طلا در گاوصندوق حبس شد ومرد!
حتی
کاربرد بیشترش در متن های حقوقی به معنی حتی آمده
گرچه
اگرچه
اگرچه
ولو ( به فتح حرف واو و حرف لام ) معنـی آن میشود : اگرچه ، و اگر چه ، گر چه هم ،
وِلُو ( با حرکت کسره حرف واو و ضم حرف لام ) معنـی آن میشود : از هم پراکنده ، رها ، آزاد ، پاشیده و جدا از هم شده ،
وِلُو ( با حرکت کسره حرف واو و ضم حرف لام ) معنـی آن میشود : از هم پراکنده ، رها ، آزاد ، پاشیده و جدا از هم شده ،
داخل هفتم ولو به معنی پخش و پراکنده است
اگرچه، حتی، هرچند | بیکاره، رها، سرگردان، ول، ولگرد، ولنگار، پاشیده، پراکنده، متلاشی
مثلا": حسن وحسین ولو پدرشان.
حتی
حتی
حتی اگر
علاوه بر معانی ذکر شده ، با وجود این که، علی رغم این که