ولف گریگورویچ مسینگ ( به روسی: Во́льф Григо́рьевич ( Ге́ршикович ) Ме́ссинг ) ( به لهستانی: Wolf Grigorevich Messing ) ( زاده ۱ سپتامر ۱۸۹۹ در گورا کاولریا — درگذشته ۸ نوامبر ۱۹۷۴ در مسکو ) روان بین، تله پات و ذهن خوان خود خوانده روسی بود که گفته شده در سال ۱۹۳۷ شکست هیتلر در حمله به شوروی را پیش بینی کرده بود. ادعا شده او می توانست أشیا گم شده را پیدا کند. همچنین ادعا شده او در چند مورد، توانسته بود سرنوشت یک انسان را تنها با نگاه کردن به عکسی از او پیش بینی کند.
مسینگ در سال ۱۸۹۹ در خانواده ای یهودی و بسیار فقیر در شهر کوچک گوراکاولریا در نزدیکی ورشو چشم به جهان گشود. این منطقه در آن زمان هنوز بخشی از روسیه به شمار می آمد. در شش سالگی، مسینگ به مدرسه ای مذهبی فرستاده شد. در آنجا کم کم به توانایی عجیب خود در حفظ کردن بدون اشتباه متون مختلف پی برد. بعدها، او وارد دانشگاه یشیوا شد، اما پس از دو سال از آنجا فرار کرد. او سوار اولین قطار مسافربری شده و زیر یکی از صندلی ها پنهان شد و کمی بعد به خواب عمیقی فرو رفت. زمانی که مأمور قطار بلیت خواست، برگه کاغذی را از زمین برداشته به مأمور داد. او به چشمان مأمور خیره شده و توانست بدون هیچ مشکلی به برلین رسید.
مسینگ کمک هزینه مختصری بابت نوکری دریافت می کرد و یک بار هم از شدت گرسنگی در خیابان از هوش رفت و به تصور اینکه مرده است او را به سردخانه بردند. در آنجا دوباره با کمک روانپزشک و عصب شناس مشهور، دکتر ایبل به حیات بازگشت. او که برای اولین بار به قدرت های خارق العاده ذهن او و توانایی اش در کنترل بدن خود پی برد. ایبل بلافاصله شروع به انجام آزمایش هایی روی قدرت ذهن خوانی ولف کرد.
مسینگ می توانست آگاهانه وارد حالت کاتالپتیک ( وضعیتی خلسه مانند یا غیرواکنشی ) شود. او بعدها متوجه شد که می تواند در این وضعیت، آینده را پیش بینی کند. پس از آن او در سیرک «برلین پانوپتیکوم» و چند جای دیگر مشغول به کار شد.
پروفسور ایبل نیز از نتیجه آزمایش ها بسیار شگفت زده بود. در این آزمایش ها مسینگ تمام فرمان های ذهنی را بلافاصله درک و بادقت اجرا می کرد. او به بازارهای مختلف در برلین می رفت تا روی دستفروش ها، قدرت هایش را تمرین کند.
ایبل همچنین به وولف نوجوان آموخت که حس درد فیزیکی را در خود خاموش کند. او هر روز فقیرتر می شد و مجبور بود برای خانواده مستمند خود نیز کمک هزینه بفرستد. به همین دلیل دست به کار جدیدی زد و در برنامه های خود اجازه می داد مردم میخ هایی را درون سینه یا گردنش فرو کنند.

این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفمسینگ در سال ۱۸۹۹ در خانواده ای یهودی و بسیار فقیر در شهر کوچک گوراکاولریا در نزدیکی ورشو چشم به جهان گشود. این منطقه در آن زمان هنوز بخشی از روسیه به شمار می آمد. در شش سالگی، مسینگ به مدرسه ای مذهبی فرستاده شد. در آنجا کم کم به توانایی عجیب خود در حفظ کردن بدون اشتباه متون مختلف پی برد. بعدها، او وارد دانشگاه یشیوا شد، اما پس از دو سال از آنجا فرار کرد. او سوار اولین قطار مسافربری شده و زیر یکی از صندلی ها پنهان شد و کمی بعد به خواب عمیقی فرو رفت. زمانی که مأمور قطار بلیت خواست، برگه کاغذی را از زمین برداشته به مأمور داد. او به چشمان مأمور خیره شده و توانست بدون هیچ مشکلی به برلین رسید.
مسینگ کمک هزینه مختصری بابت نوکری دریافت می کرد و یک بار هم از شدت گرسنگی در خیابان از هوش رفت و به تصور اینکه مرده است او را به سردخانه بردند. در آنجا دوباره با کمک روانپزشک و عصب شناس مشهور، دکتر ایبل به حیات بازگشت. او که برای اولین بار به قدرت های خارق العاده ذهن او و توانایی اش در کنترل بدن خود پی برد. ایبل بلافاصله شروع به انجام آزمایش هایی روی قدرت ذهن خوانی ولف کرد.
مسینگ می توانست آگاهانه وارد حالت کاتالپتیک ( وضعیتی خلسه مانند یا غیرواکنشی ) شود. او بعدها متوجه شد که می تواند در این وضعیت، آینده را پیش بینی کند. پس از آن او در سیرک «برلین پانوپتیکوم» و چند جای دیگر مشغول به کار شد.
پروفسور ایبل نیز از نتیجه آزمایش ها بسیار شگفت زده بود. در این آزمایش ها مسینگ تمام فرمان های ذهنی را بلافاصله درک و بادقت اجرا می کرد. او به بازارهای مختلف در برلین می رفت تا روی دستفروش ها، قدرت هایش را تمرین کند.
ایبل همچنین به وولف نوجوان آموخت که حس درد فیزیکی را در خود خاموش کند. او هر روز فقیرتر می شد و مجبور بود برای خانواده مستمند خود نیز کمک هزینه بفرستد. به همین دلیل دست به کار جدیدی زد و در برنامه های خود اجازه می داد مردم میخ هایی را درون سینه یا گردنش فرو کنند.


wiki: ولف مسینگ