ولاده

لغت نامه دهخدا

ولاده. [ وِ دَ / دِ ] ( اِ ) چرم یا چوب مدوری را گویند که در گلوی دوک کنند تا ریسمان که رشته شود از دوک بیرون نرود، و آن را به عربی فلکه خوانند. ( برهان ) ( از آنندراج ) ( سروری ).

فرهنگ فارسی

۱- (مصدر ) زاییدن (زن ). ۲- (اسم ) زایش . ۳- (اسم ) هنگام تولد زمان زاییده شدن . یا وقت ولادت . ۱- هنگام زاییدن : (( زنان بادار . ای مرد هشیار. اگر وقت ولادت مار زایند ) ) (( ازان بهتر بنزدیک خردمند که فرزندان ناهموار زایند. ) ) ( گلستان )
مبالغه است والده را بمعنی بسیار زاینده .

فرهنگ معین

(وِ دِ یا دَ ) (اِ. ) قطعه ای از چرم یا چوب مدور که در گلوی دوک نصب کنند تا ریسمان رشته شده از دوک بیرون نرود، فلکه .

دانشنامه آزاد فارسی

وَلّاده ( ـ۴۸۴ق)
شاهدخت و شاعرۀ اندلسی. دختر محمد سوم المستکفی بود. عشق او به ابن زیدون، که خود شاعری پرآوازه بود، معروف است. خانۀ ولاده محفل ادیبان قرطبه بود. معدود اشعاری از وی باقی مانده است، ازجمله دو شعر عاشقانه برای ابن زیدون و چند شعر هجوآمیز.

پیشنهاد کاربران

بپرس