ول کن. [ وِ ک ُ ] ( نف مرکب ) در تداول ، ول کننده. رهاکننده. || دست بردارنده. - ول کن معامله نبودن ؛ در تداول ، اصرار و ابرام و پافشاری و سماجت در کار یا در دعوا و معرکه کردن. دنباله کاری را رها نکردن. ( لغات عامیانه جمال زاده ).
فرهنگ فارسی
(صفت ) ۱- ول کننده رهاکننده . ۲- دست بردارنده : تو که ول کن نیستی . یا ول کن معامله نبودن . اصرار و ابرام و پافشاری و سماجت در کارها در دعوا و معرکه کردن دنبال. کاری را رها نکردن ولی ولیک
فرهنگ عمید
= لکن: لنگ ولیکن نه سست زرد ولکن نه زشت / گنگ و نگردد خموش ضخم و نباشد گران (مسعودسعد: ۳۴۰ ).