وقیط
لغت نامه دهخدا
وقیط. [ وَ ] ( ع ص ) مرد گران جسم کسل مند از بیخوابی شب. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || هر گران اندام ازضرب یا از اندوه ( منتهی الارب ) ( آنندراج )، و یا از بیماری و یا سیری. ( اقرب الموارد ). || ( اِ )مغاکی در زمین سخت ، یا گو که در وی آب گرد آید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). ج ، وِقْطان ، وقاط، اقاط. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید