وقیحه

لغت نامه دهخدا

وقیحه. [ وَ ح َ / ح ِ ] ( از ع ، ص ) مؤنث وقیح. زن بی شرم :
رغم این نفس وقیحه خوی را
گر نپوشم رو، خراشد روی را.
مولوی.

پیشنهاد کاربران

بپرس