وقی

لغت نامه دهخدا

وقی. [ وَق ْی ْ ] ( ع مص ) وقایة. نگاه داشتن. ( منتهی الارب ). نگه داشتن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || اصلاح کردن. ( اقرب الموارد ).

وقی. [ وَ قی ی ] ( ع ص ) ( سرج... ) زینی که پشت ریش نکند ستور را. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

وقی. [ وُ قی ی ] ( ع اِمص ) پرهیزگاری. || حفظ و نگاهداشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( مص ) اصلاح کردن. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

پرهیزگاری حفظ و نگاهداشت

پیشنهاد کاربران

تقوا و وقی به معنای حفظ و نگهداشت خدا در تمام مراتب وجودی و موجودات است. یعنی همان وحدت وجود و لا اله الا لله. به هر جا بنگرم آنجا تو بینم

بپرس