وقعت


مترادف وقعت: جدال، جنگ، ستیز، کارزار، نبرد، وقعه

لغت نامه دهخدا

وقعت. [ وَ ع َ ] ( ع اِ ) سختی و آسیب کارزار. ( غیاث اللغات ). || جنگ. کارزار. ( مهذب الاسماء ).
- وقعت افتادن ؛ جنگ پیش آمدن : مهلب بن ابی صفره را با وی وقعت افتاد. ( مجمل التواریخ ). رجوع به وقعة شود.

وقعة. [ وَ ع َ ] ( ع اِ ) خواب آخر شب. ( اقرب الموارد ). || آسیب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || آسیب کارزار که در پی یکدیگر آید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). صدمه پس از صدمه. ( اقرب الموارد ). کارزار. ( مهذب الاسماء ) :
ناقه صالح از حسد مکشید
پایه وقعه جمل منهید.
خاقانی.
|| دفعه. یک بار. باری. ( منتهی الارب ): یأکل الوجبة و یتبرز الوقعة؛ باری میخورد و باری می رید. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || اسم است از وقع الطائر هنگامی که از پرواز خود فرودآید. ( اقرب الموارد ).

وقعة. [ وِ ع َ ] ( ع اِ ) هیأت ِ افتادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).برای نوع است. ( از اقرب الموارد ). گویند: انه لحسن الوقعة. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

وقعة. [ وَ ق َ ع َ ] ( ع اِ ) یکی وقع به معنی سنگ. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به وقع شود.

فرهنگ فارسی

(اسم ) کار زار جنگ .

فرهنگ معین

(وَ عَ ) [ ع . وقعة ] (اِ. ) آسیب ، کارزار، جنگ . ج . وقعات .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی وَقَعَتِ: واقع شد - به وقوع پیوست - فرا رسید (در اصل وَقَعَتْ بوده که به دلیل تقارن با حرف ساکن دار کلمه بعد حرکت گرفته است)
معنی وَاقِعَةُ: وقوع یافته - اتفاق افتاده - قرار گرفته - فرود آمده- پدید آمده (وقوع حادثه عبارت است از حدوث و پدید آمدن آن ، و کلمه واقعه صفتی است که هر حادثهای را با آن توصیف میکنند و میگویند : واقعهای رخ داده ، یعنی حادثهای پدید شده و مراد از واقعه در آیه "إِذَا ...
ریشه کلمه:
وقع (۲۴ بار)

وقوع به معنی ثبوت و سقوط است، واقعه در شدائد و ناگواریها بکار رود(مفردات) این دو معنی در قاموس و اقرب نیز گفته شده است آن را وجوب نیز معنی کرده‏اند و هر سه مورد تصدیق قرآن مجید است. . هر که از خانه خود در حال هجرت به سوی خدا و رسول خارج شود، سپس مرگ او را دریابد پاداش او بر خدا حتمی و ثابت است . در مجمع نقل شده: چون آیات هجرت نازل شد مردی از مسلمانان بنام جندب بن ضمره که در مکه بود آیات را شنیده، گفت: بخدا من از آنان نیستم که قدرت مهاجرت نداشته باشم، راه را بلدم و در بدن نیرو دارم، با آنکه به شدت مریض بود به فرزندانش گفت:بخدا یکشب هم در مکه نخواهم ماند می‏ترسم در آن بمیرم پسرانش او را بسریری گذاشته و به دوش کشیدند، چون به «تنعیم» رسید وفات کرد آیه، فوق در ماجرای او نازل گردید. * . وعده عذاب به آنها در اثر ظلمشان ثابت و حتمی گردید. * . آسمان را باز می‏دارد از اینکه به زمین بیفتد. * . «قَعُوا» فعل امر جمع است یعنی: چون او را پرداختم واز روحم در آن دمیدم سجده کنان برای او بیفتید. * . واقعه چنانکه از راغب نقل شده و در مجمع نقل فرموده به معنی حادثه شدید است. شاید اطلاق این لفظ به علت ثبوت و حتمی بودن قیامت باشد. وقعة به معنی وقوع و ظهور و آمدن است. یعنی: آنگاه که حادثه مهیب واقع و حادث شود. در وقوع آن دروغی نیست. * . مواقع به معنی مواضع است که محل ایستادن نجوم باشد. قسم به مواضع ستارگان و اگر بدانید آن سوگند بزرگی است. * . مراد از «مُواقِعُونَ» ساقط شوندگانند یعنی گناه کاران آتش را می‏بینند و یقین می‏کنند که در آن خواهند افتاد.

پیشنهاد کاربران

بپرس