وقش
لغت نامه دهخدا
وقش. [ وَ ق َ ] ( ع اِ ) جنبش و حس. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به وَقْش شود. || آواز. || هیزم ریزه. ( اقرب الموارد ). وَقْش.
وقش. [ وَ ق َ ] ( اِخ ) شهری است در یمن نزدیک صنعاء. ( معجم البلدان ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید