لغت نامه دهخدا
- وقتی که ؛ هنگامی که.
- تا وقتی که ؛ تا زمانی که. مادام که. ( ناظم الاطباء ).
وقتی. [ وَ تی ی ] ( ع ص نسبی )منسوب به وقت. در برابر عددی : عادت وقتی ( وقتیه ).
فرهنگ فارسی
منسوب به وقت در برابر عددی : عادت وقتی
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
🇮🇷 واژه ی برنهاده: چُو 🇮🇷
دیگر واژگان همتا: آنگاه، زمانی، هنگامی
دیگر واژگان همتا: آنگاه، زمانی، هنگامی
زمانی
بدانگه ( به آن گه ) ؛ آن زمان. آن وقت. ( یادداشت مؤلف ) :
نداند دل آمرغ پیوند دوست
بدانگه که با دوست کارش نکوست.
بوشکور.
نداند دل آمرغ پیوند دوست
بدانگه که با دوست کارش نکوست.
بوشکور.
آنگاه. . .
چون
زمانی که
در زبان لری بختیاری با
کلمه وختی تلفظ می شود
Vaxti
کلمه وختی تلفظ می شود