وقت کشی کردن


معنی انگلیسی:
dawdle, kill, loiter

پیشنهاد کاربران

مول مول کردن . [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) درنگ کردن . به تأخیر انداختن . این دست آن دست کردن : بیهده چه مول مولی می کنی در چنین چه کو امید روشنی . مولوی

بپرس