وقاف
لغت نامه دهخدا
وقاف. [ وِ ] ( ع مص ) مواقفة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). با کسی فراایستادن در کار یا در جنگ و پیکار. ( آنندراج ). || ایستادن خواستن. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). رجوع به مواقفة شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید