گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
آقای قهرمانی با سلام شما شعر را خراب خوانده اید و را، ، را متصل به وق خوانده اید اگر واکه بزرگ آ متصل به ر خوانده نشود فاتحه شعر شاعر و هزاران حافظ خوانده میشود مهذالک من از وقتی دیدم دکترای امروزه ما در حضورمهران مدیری نتوانست دیوان حافظ را بخواند با این چشمان کور خود وانگشتان پیچ و تاب خورده ام با زحمت واژگانی را که لازم است اعراب گذاری میکنم غلط در نوشتن اشعار خودم را بجان میخرم ولی کزین راکه از این مینویسم یا کزان را که از آن می نویسم برانم را بِرانم و بَرانم را بَرآنم مینویسم که برای یک شاعری مانند من نقصان است ولی چه کار کنم که باز چکار را چه کار نوشتم میگویند چونکه با کودک سرو کارت فتاد، ، ،
... [مشاهده متن کامل]
بس زبان کودکی باید گشاد. . . .
... [مشاهده متن کامل]
بس زبان کودکی باید گشاد. . . .
بله آقای پدرام وق نامدیگر قور باغه است و چون در فرهنگ ها همه آمده من از ذکر نامش خود داری کردم و لذا شایدچون این جانور با همه بازیگوشی فاقد زیبایی است به او وق گفته اند اب دهی باغات در سبزوار و خراسان
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
که نیمه خشک است با مدار شش روزی است ولی دیگر زراعات دوازده شبانه روزی و دویست و هشتاد و هشت سهم است و لذا مالکیت دویست و هشتادوهشت سهمی و باغات را بگونه ای در جنب هم میساخته اند که زیاد آب در تابستان هدرنرود و با هم هم ارتفاق داشته اند که سر شش روز آب بگیرند و قور باعه شده قور باغه وباید درست آن غور باغه باشد چون در تابستان صدای غور غور آنها و آبدزدک ها در باغه یعنی باغ کوچک بلند است و چون آب راکد در جلو دهان برق که محلورودی آب است جای مناسبی برای تخم ریزی آنها است و این این جانور بسیار مفید در اکو سیستم و مبارزه بیولوژیکی با آفات هست چون کوشت خوار است و پروانه های آفت را صید میکند
وَق:بیانگر بیزاری وانزجار و تنفر.
نمونه: می رفت تا به قواره ای وق درخود منجمد شود ( کلیدر ج ۹ص ۲۵۴۱ )
محمدجعفر نقوی
نمونه: می رفت تا به قواره ای وق درخود منجمد شود ( کلیدر ج ۹ص ۲۵۴۱ )
محمدجعفر نقوی
آقای مهر آشیان مسکنی سلام
واژه وق با راوق تفاوت دارد
شما واژه � راوق� را دو تکواژ آزاد حساب کرده اید ( را _ وق ) حال آنکه راوق خودش یک واژه است. راوق به معنای صافی است .
غذای روح بود باده رحیق الحق
که رنگ و بوش کند رنگ و روی گل ، راوق
واژه وق با راوق تفاوت دارد
شما واژه � راوق� را دو تکواژ آزاد حساب کرده اید ( را _ وق ) حال آنکه راوق خودش یک واژه است. راوق به معنای صافی است .
غذای روح بود باده رحیق الحق
که رنگ و بوش کند رنگ و روی گل ، راوق
کوتاه شده وقف
وق بی رنگ و بی جلا و فکر کنم از بی وقار گرفته شده مثلا در خراسان اگر رنگ لباسی جالب نباشد میگویند خیلی وق است و تو ذوق میزند
و ِلذا در تضمین شعر ساقینامه ابوعلی سینا میخوانیم
غذای روح بود باده رحیق الحق
... [مشاهده متن کامل]
که رنگ و بوش کند رنگ و روی گل را وق
شراب را چه گنه زانکه ابلهی نوشد
گهی به تیغ برد دست و گه بسوی جنق
جنق هم نام دیگر قداره و قمه می باشد
و ِلذا در تضمین شعر ساقینامه ابوعلی سینا میخوانیم
غذای روح بود باده رحیق الحق
... [مشاهده متن کامل]
که رنگ و بوش کند رنگ و روی گل را وق
شراب را چه گنه زانکه ابلهی نوشد
گهی به تیغ برد دست و گه بسوی جنق
جنق هم نام دیگر قداره و قمه می باشد
در زبان دزفولی به معنی قور باغه است ، بق .