وفرت

لغت نامه دهخدا

وفرت. [ وَ رَ ] ( ع اِمص ) وفرة. فراوانی وبسیاری و کثرت. ( ناظم الاطباء ). رجوع به وفرة شود.

وفرة. [ وَ رَ ] ( ع اِمص ) فراوانی و کثرت : ارض فی نبتها وفرة؛ زمینی که گیاه آن فراوان بود و کم نشده باشد. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) موی مجتمع بر سر یا موی تانرمه گوش آنگاه جمه که تا فرود نرمه گوش رسد آنگاه لمه که به کتف فرودآید. ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). موی تا نرمه گوش. ( مهذب الاسماء ). ج ، وفار. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(وَ رَ ) [ ع . وفر ] (اِمص . ) فراوانی ، بسیاری .

پیشنهاد کاربران

بپرس