معذورم دارند که اندوه وغیش است
اندوه وغیش من ازآن جعد وغیش است.
رودکی.
ای دریغا که مورْدزار مراناگهان بازخورد برف وغیش.
کسائی.
|| در این بیت سوزنی به معنی انبوه و پرپشت است : چو خط دست عطابخش تو به زیبایی
کدام جعد مسلسل کدام زلف وغیش ؟
سوزنی.
مصحف این کلمه «غیش » است. در صحاح الفرس آمده : وغیش بسیار و انبوه بود و استعمال این لفظ در جانوران نشاید کرد بلکه استعمال این لفظ در مال و پیشه و عمر و امثال آن کنند سپس دو بیت ( ای دریغا... و معذورم دارید... ) ( هر دو را به نام رودکی ) ثبت کرده است. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ) : جزیری پر از بیشه ها بُد وغیش
به بالا و پهنا دوصد میل بیش.
( گرشاسب نامه ).
برِ راغشان نیسِتان وغیش یله شیر هر سو ز اندازه بیش.
اسدی.
غالیه غاشیه زلف وغیش تو کشد.سوزنی.
|| گشاد و فراخ و پهن. || ( اِ ) غم و اندوه و رنج و آزردگی. ( ناظم الاطباء ).