وغل
لغت نامه دهخدا
وغل. [ وَ ] ( ع مص ) در مجلس شراب کسی ناخوانده درآمدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). ناخوانده نزدیک شراب خوارگان رفتن. ( تاج المصادر بیهقی ).
وغل. [ وَ غ ِ ] ( ع ص ) بدخورش. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). مرد بدخورش. ( ناظم الاطباء ). || حرام زاده. دعی النسب. ( اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید