وعب

لغت نامه دهخدا

وعب. [ وَ ] ( ع ص ، اِ ) راه گشاده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). راه گشاد و وسیع. ( ناظم الاطباء ). ج ، وعاب. ( المنجد ). || ( مص ) تمام گرفتن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

راه گشاده راه گشاد و وسیع

پیشنهاد کاربران

بپرس