وطی


مترادف وطی: جماع، مجامعت، مجامعه

لغت نامه دهخدا

وطی. [ وَطْی ْ ] ( ع مص ) آرامش با کسی. آرمیدن. جماع کردن. ( غیاث اللغات ) : و الدخول الموجب للمهر هو الوطی قُبُلاً او دبراً. ( شرایع علامه حلی ).
طفل را نبود ز وطی زن خبر
جز که گویی هست آن خوش چون شکر.
مولوی.
|| پایمال کردن. ( غیاث اللغات ).

وطی ٔ. [ وَ ] ( ع ص ) کوفته و سپرده زیر پا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کوفته و نرم و سپرده زیر پای. ( ناظم الاطباء ). || شی وطی ٔ؛ ای بین الوطاءة. ( منتهی الارب ). چیزی که پاسپردگی آن آشکار باشد. ( ناظم الاطباء ). رجوع به وطاءة شود.

فرهنگ فارسی

وطئ، پایمال کردن، لگدمال کردن، سوارشدن براسب
(صفت ) چیزی که پاسپردی آن آشکارباشد : (( دراین باب رخصت یجوز للشاعر مالایجوز متمسکی قوی است و بهان. ضرورت شعر مستندی وطی .

فرهنگ معین

(وَ ) [ ع . وَطَء ] (ص . ) ۱ - پایمال کردن . ۲ - سوار شدن بر اسب . ۳ - در فارسی به معنای جماع کردن .

فرهنگ عمید

جماع کردن.

پیشنهاد کاربران

کیف وجدت ما زلت عنه وکیف تجد ما صرت إلیه ألم تکن من الأول فی ظل ظلیل ونسیم علیل وریح بلیل وهواء عذى وماء روی ومهاد وطی وکن کنین ومکان مکین وحصن حصین
یتیمة الدهر - الثعالبی - ج ٣ - الصفحة ١٩٤
از قبله و لمس و ملاعبه مرا ایذا کند الا به وطی و مباشرت مرا زحمت نمیدهد
( فرج بعد از شدت، حسین بن اسعد دهستانی، به تصحیح اسماعیل حاکمی ، ج1، انتشارات اطلاعات، صفحه44 )
جماع، مقاربت
وَطی یعنی برقراری رابطه ی جنسی با حیوانات.
عقاید یک دلقک نشر ماهی پاورقی ۱ صفحه ی ۱۷۲
پایمال کردن
نزدیکی کردن از پشت . چون وطی با دبر می آید.
مثلا میگویند از دبر با وی وطی بشودیعنی از پشت یا باسن ( رابطه مقعدی ) با وی نزدیکی یا دخول شود که بیشتر در مورد بچه بازها و همجنس بازهاو رابطه مقعدی زن و شوهر مورد استفاده قرار میگیرد.
نزدیکی یا همبستری با جنس مخالف