وطن پرستی مشروطه ( به آلمانی: Verfassungspatriotismus ) ، ایده ای است که مردم می بایست به نورم ها و ارزش های قانون اساسی کثرت گرایانه لیبرال دموکراتیک وابستگی سیاسی ایجاد کنند نه به یک فرهنگ ملی یا جامعه جهان وطنی. این متفکر با هویت پسا ملی گرا همراه است، چون مشابه با مفهوم ملی گرایی به نظر می رسد، با این تفاوت که مبتنی بر وابستگی به ارزش های قانون اساسی است نه فرهنگ ملی. در اصل، این تلاشی است برای مفهوم دهی دوباره به هویت گروهی با تمرکز بر تفسیر شهروندی به عنوان نوعی وفاداری فراتر از هویت قومی فرهنگی افراد است. نظریه پردازان بر این باورند که این متفکر نسبت به سایر انواع تعهدات مشترک، در یک کشور متنوع مدرن با زبان ها و هویت های گروهی مختلف، بیشتر قابل دفاع است. وطن پرستی مشروطه به صورت خاص با کشورهای دموکراتیک پسا ملی که در آن گروه های متعدد فرهنگی و قومی یک جا زندگی می کنند، ربط دارد. این نظریه در توسعه اتحادیه اروپا تأثیرگذار بوده و برای اروپاگرایی به عنوان مبنای کشورهای متعددی که مرتبط با یک ابراتحادیه ملی هستند، نقش کلیدی داشته است.
... [مشاهده متن کامل]
وطن پرستی مشروطه به اشکال مختلف تفسیر شده و مواضع مختلفی را ارائه می کند. از یک سو دیدگاهی وجود دارد که این مفهوم روش جدیدی برای شناخت هویت فراملی است؛ اما از سوی دیگر تمرکز روی درک وابستگی از نظر آزادی وجود دارد نه قومیت. بحث های گسترده ای شکل گرفته است که آیا وطن پرستی مشروطه به عنوان جایگزینی برای ملیت یا هویت سنتی خوانده شود؛ یا به عنوان توازن میان هر دو، که اجازه می دهد «تشریح گذرا از هویت سازگار با تنوع، ترکیب و کثرت گرایی دنیای مدرن ما» به دست آید. هم چنین نظریات متعددی وجود دارد مبنی بر این که آیا قبل از رسیدن به یک هویت اخلاقی، سیاسی نیاز به رسیدن به هویت گروهی است یا خیر.
مفهوم وطن پرستی مشروطه از آلمان غربی پس از جنگ جهانی دوم سرچشمه می گیرد: «یک «نیم ملت» با احساس ملیت عمیقاً در معرض خطر، به دلیل گذشته نازی بودن». در این محتوا، وطن پرستی مشروطه یک وسیله محافظتی و کشور محور برای مواجه شدن با خاطرات هولوکاست و ستیزه جویی رایش سوم بود. این مفهوم به فیلسوف لیبرال کارل یاسپرس بر می گردد، کسی که از نظریه مواجه کردن با گناه سیاسی آلمان پس از جنگ با «مسؤلیت جمعی» دفاع می کند. شاگرد او، دولف استرنبرگر به صراحت این مفهوم را در سی سالگی جمهوری فدرال ( ۱۹۷۹ میلادی ) معرفی کرد. با این حال، وطن پرستی مشروطه با فیلسوف آلمانی یورگن هابرماس به شدت مرتبط است.
... [مشاهده متن کامل]
وطن پرستی مشروطه به اشکال مختلف تفسیر شده و مواضع مختلفی را ارائه می کند. از یک سو دیدگاهی وجود دارد که این مفهوم روش جدیدی برای شناخت هویت فراملی است؛ اما از سوی دیگر تمرکز روی درک وابستگی از نظر آزادی وجود دارد نه قومیت. بحث های گسترده ای شکل گرفته است که آیا وطن پرستی مشروطه به عنوان جایگزینی برای ملیت یا هویت سنتی خوانده شود؛ یا به عنوان توازن میان هر دو، که اجازه می دهد «تشریح گذرا از هویت سازگار با تنوع، ترکیب و کثرت گرایی دنیای مدرن ما» به دست آید. هم چنین نظریات متعددی وجود دارد مبنی بر این که آیا قبل از رسیدن به یک هویت اخلاقی، سیاسی نیاز به رسیدن به هویت گروهی است یا خیر.
مفهوم وطن پرستی مشروطه از آلمان غربی پس از جنگ جهانی دوم سرچشمه می گیرد: «یک «نیم ملت» با احساس ملیت عمیقاً در معرض خطر، به دلیل گذشته نازی بودن». در این محتوا، وطن پرستی مشروطه یک وسیله محافظتی و کشور محور برای مواجه شدن با خاطرات هولوکاست و ستیزه جویی رایش سوم بود. این مفهوم به فیلسوف لیبرال کارل یاسپرس بر می گردد، کسی که از نظریه مواجه کردن با گناه سیاسی آلمان پس از جنگ با «مسؤلیت جمعی» دفاع می کند. شاگرد او، دولف استرنبرگر به صراحت این مفهوم را در سی سالگی جمهوری فدرال ( ۱۹۷۹ میلادی ) معرفی کرد. با این حال، وطن پرستی مشروطه با فیلسوف آلمانی یورگن هابرماس به شدت مرتبط است.