وطاب

لغت نامه دهخدا

وطاب. [ وِ ] ( ع اِ ) ج ِ وَطب ، و آن مشک شیر است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). رجوع به وطب شود. || صفرت وطابه ؛ یعنی بمرد یا کشته شد. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

خیک و مشک آب یا شیر و یا هر مایع و نوشیدنی را وطن می نامند و جمع آن وطاب است

بپرس