وط

لغت نامه دهخدا

وط. [ وَطط ] ( ع مص ) بانگ کردن. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ): وطّ المحمل ؛ صدا کرد کجاوه. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). وط الوطواط؛ بانگ کرد آن وطواط. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

بانگ کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس