وشیع

لغت نامه دهخدا

وشیع. [ وَ ] ( ع اِ ) سقف خانه. ( اقرب الموارد ). || شاخ ریزه ها و فدره که بر سقف و بالای پرواره اندازند و گاهی از آن پرده های جوانب نئین سازند و آن را به گیاه یز بندند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || آنچه پیرامون باغ نصب کنند از درخت و خار و نی و جز آن تا درآمدن را منع کند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آن دیوار که بسازند گرداگرد بوستان از شاخ درخت و جز آن. ( مهذب الاسماء ). پرچین. چپر. || بوریامانندی که از یزبن سازند. || درختی که خشک گردیده بیفتد. || علم جامه. || چوب سطبر بر سر چاه که آبکش بر آن ایستد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || ماکوی بافنده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || خانه نئین که جهت امیرلشکر سازند تا بر وی برآمده بنگرد لشکر را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس