وشج. [ وَ ] ( ع مص ) به هم درشدن. ( تاج المصادر بیهقی ). در هم پیچیده شدن شاخه های درخت. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ). || در هم پیوستن خویشی و قرابت دو کس با هم. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). وشج. [ وُ ] ( معرب ، اِ ) معرب وشک است که صمغ نبات بدران باشد، و بدران گیاهی است مانند ترب. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ).