عشق بود ار گنج پنهان فی المثل
نقد خود را کرده است وش از ازل.
شاه داعی ( از فرهنگ فارسی معین ).
، وشکردن. [ وَ / وِ / وُ ک َ دَ ] ( مص ) وشکریدن. واشکردن. وشکلیدن. وشکولیدن. کارها را چست و چابک انجام دادن. ( فرهنگ فارسی معین ). به چستی و چالاکی به کمک کسی شتافتن. ساعی و جاهد شدن. جد کردن. کوشیدن. سعی کردن. || محنت کشیدن با جد و جهد. || نیک کار کردن. || مردن. ( از ناظم الاطباء ).