وسیع
/vasi~/
مترادف وسیع: پهن، جادار، عریض، فراخ، فضادار، گشاد، گشاده، واسع، گسترده، ممتد، مبسوط
متضاد وسیع: تنگ
برابر پارسی: دامنگیر، فراخ، گسترده
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- وسیعالمشرب ؛ بی بندوبار و لاابالی در اصول وفروع دین. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- وسیع بودن ؛ وسعت داشتن.
- وسیع کردن ؛ وسعت دادن.
|| اسب فراخ گام و فراخ ذراع. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || دور. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
فرهنگ فارسی
(صفت ) ۱- فراخ گشاده ( محل مکان ) . ۲- عریض پهناور.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
وَر دادِه
جدول کلمات
مترادف ها
وسیع، درشت، کامل، فراوان، بزرگ، جامع، لبریز، سترگ، پهن، جادار، بسیط، هنگفت، حجیم
وسیع، فراگیرنده، جامع، محیط، مشروح، بسیط
وسیع، فراوان، مفصل، فراخ، بیش از اندازه، پر، پهناور، چیز عزیز و پربها
وسیع، پهناور، عظیم، زیاد، بیکران
وسیع، بزرگ، پهناور، بسیط، کشیده
وسیع، بسیار خوب، پهناور، عظیم، عالی، ممتاز، گزاف، عظیم الجثه، کلان، بی اندازه، بیکران
وسیع، جامع، مفصل، فراخ، گشاد، جادار، فضادار
وسیع، فراخ، گشاد، جادار، گنجا، گنجایش دار
وسیع، حیله گر، فریبنده، ایراد گیر
وسیع
وسیع، جادار
وسیع، گسترده، دارای اثر زیاد، دور رس
وسیع، چشم اندازدار
وسیع، تمجیدامیز
وسیع، نامحدود، فراخ، پهناور، پهن، عریض، گشاد، پرت، بسیط، زیاد، کاملا باز
وسیع
خارج از کشور، بیرون، وسیع
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
واژه وسیع بی گمان عربی هست اما اجازه دهید نگاهی به ریشه این واژه کنیم vistriana سانسکریت
به معنی گستردن vistrAnAگجراتی vastarاوستایی
و همچنین gostar در فارسی با تبدیل g به v که بسیار متداول هست در زبانهای ایرانی مانند گشنه و وشنه هر دو یک کلمه هستن در دو گویش گوناگون
... [مشاهده متن کامل]
اینکه بخواهیم بگویم وسیع عربی نیست هم نادرست هست جدای از ساختار واژه باید به یکسان بودن بیشتر ریشه ها توجه شود و شباهتهای غیر قابل انکاری زبان عربی با زبانهای آریایی
که یکی از دوستان هم لطف کرده بود چند نمونه لاتین و انگلیسی رو مثال زده بود
به معنی گستردن vistrAnAگجراتی vastarاوستایی
و همچنین gostar در فارسی با تبدیل g به v که بسیار متداول هست در زبانهای ایرانی مانند گشنه و وشنه هر دو یک کلمه هستن در دو گویش گوناگون
... [مشاهده متن کامل]
اینکه بخواهیم بگویم وسیع عربی نیست هم نادرست هست جدای از ساختار واژه باید به یکسان بودن بیشتر ریشه ها توجه شود و شباهتهای غیر قابل انکاری زبان عربی با زبانهای آریایی
که یکی از دوستان هم لطف کرده بود چند نمونه لاتین و انگلیسی رو مثال زده بود
این واژه از ریشه ‹وسع› است که این ریشه به گمان گوین ( قوی ) خود از ‹وَس› پهلوی که به معنای بس و بسیار و . . . می باشد، گرفته شده است.
همچنین در پهلوی واژه wistardan آمده است که امروزه شده است ‹گستردن› ( پیشوند وی پهلوی به در فارسی گُ یا بِ می شود ) . واژه گستر و گستره و بستر نیز از همین واژه پهلوی گرفته شده اند.
... [مشاهده متن کامل]
همچنین به نگر می آید واژه ‹بسط› عربی ( که خود مشتقات زیادی دارد ) نیز از همین was و wistardan گرفته شده باشد.
همچنین در پهلوی واژه wistardan آمده است که امروزه شده است ‹گستردن› ( پیشوند وی پهلوی به در فارسی گُ یا بِ می شود ) . واژه گستر و گستره و بستر نیز از همین واژه پهلوی گرفته شده اند.
... [مشاهده متن کامل]
همچنین به نگر می آید واژه ‹بسط› عربی ( که خود مشتقات زیادی دارد ) نیز از همین was و wistardan گرفته شده باشد.
وسیع
پت و پهن
بس، بسیار و بسا، از وس ( was ) در پهلوی ساسانی می آیند که واژه هایی مانند وسیها ( wasihā ) و وسیار ( wasyār ) را ساخته بود. وس به عربی رفته و با ایجاد سئاله "وسع" واژگانی مانند وسیع و وسعت را می سازد.
... [مشاهده متن کامل]
پی رس ها:
- فرهنگ فارسی به پهلوی دکتر بهرام فره وشی
- فرهنگ کوچک زبان پهلوی از د. ن. مکنزی، ترجمه مهشید میر فخرایی
... [مشاهده متن کامل]
پی رس ها:
- فرهنگ فارسی به پهلوی دکتر بهرام فره وشی
- فرهنگ کوچک زبان پهلوی از د. ن. مکنزی، ترجمه مهشید میر فخرایی
شباهت واژه ی وسیع با هم معنی اون در انگلیسی و لاتین یعنی Vast, Vastus, Void هم جالب توجهه. . .
پهن . . . جادار . . . .
فراخ بوم . [ ف َ ] ( ص مرکب ) زمین و دشت پهناور : موضعی خوش و فراخ بوم و بسیارنعمت ازبهر ایشان اختیار کرده ام . ( ترجمه ٔ تاریخ قم ص 250 ) .
درن دشت
پهناور