لغت نامه دهخدا
وس. [ وَس س ] ( ع اِ ) عوض. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
فرهنگ فارسی
عوض
فرهنگ معین
گویش مازنی
دانشنامه عمومی
وس (خواننده). وس ( به انگلیسی: Wess ) با نام کامل وسلی جانسون ( زاده ۱۳ اوت ۱۹۴۵ - درگذشته ۲۱ سپتامبر ۲۰۰۹ ) خواننده آمریکایی بود.
او به همراه دوری گتسی نماینده ایتالیا در یوروویژن ۱۹۷۵ بود.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاو به همراه دوری گتسی نماینده ایتالیا در یوروویژن ۱۹۷۵ بود.

wiki: وس (خواننده)
پیشنهاد کاربران
نظر جناب مجتبی عیوض صحرا نهایت آگاهیاشان را میرساند نمونه هاییم بنده به خاطرم رسید :اقیانوس، قاموس، ناموس، فانوس
" وَشنَ، وَشنا ( پارسیِ باستان ) ، وَسنَ ( اوستایی ) " به چمِ " اراده، خواست" بوده است.
در پارسی باستان آمده است: به "خواست و اراده یِ" اهورمزدا، من پادشاه هستم.
"وَسَه" به چمِ " قصد داشتن، خواستار، مایل" بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
در اوستایی " وَس - :vas " به چمهایِ " آرزو داشتن، خواهان بودن، خواستن" بوده است.
نمونه : تو چه آرزو داری؟ ( تو خواهانِ چه هستی؟ )
نمونه: . . . و چیزهایِ دیگری که ( همچنان ) می خواهم بدانم.
نکته 1:
این واژه برابرِ " کامَک" در زبانِ پهلوی است.
نکته 2:
این واژگان با واژگانِ " گُشنه، وسنه، وشنه" همریشه باشند.
نکته 3:
" وَس" با همراهیِ واژه هایِ دیگر نیز می آمده است: بمانندِ " وَسو خشَثرَ".
نکته 4 :
کُنونه یِ ( =زمانِ حالِ ) " وَس" برابرِ " اوس: us" بوده و زابه یِ کُنیکیِ ( =صفت مفعولیِ ) این واژه برابرِ " اوشتَ:ushta" بوده است. پس کارواژه یِ " اوشتَن" با بُن کنونیِ " اوس/وَس" را می توان در زبانِ پارسیِ کُنونی بکار گرفت. در نبیگِ " فرهنگِ واژه هایِ اوستا" نیز " اوسَ" و "اوشتی" به چمِ " خواست، آرزو" آمده است. این دگرگونیِ آوایی ( س/ش ) در میانِ دو واژه یِ " اوس/اوشتَ" که یادآورِ " بُن کنونی/بُنِ گذشته" است بمانندِ واژگانِ " نویس/نوشته" است.
نکته 5:
در زبانِ آلمانی، "اراده" برابرِ " Wollen" از فعلِ کُمکیِ " wollen" به چمِ " خواستن، خواهان بودن" گرفته شده است. چنانکه ما گاهی در زبانِ پارسی واژه یِ " خواست" را به جایِ " اراده" بکار ببریم، از واژگانِ نامبرده یِ بالا نیز می توانیم بهره بجوییم و واژه سازی کنیم.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشتها ( references ) :
1 - رویه یِ 59 از نبیگِ "سنگنبشته هایِ پارسیِ کُهنِ هخامنشیان" نوشته یِ "رودیگِر اِشمیت"
2 - رویه هایِ 1381، 1382، 1383، 1384 و 1393 از نبیگِ " فرهنگنامه یِ زبانِ ایرانیِ کهن" نوشته یِ " کریستین بارتولومه"



در پارسی باستان آمده است: به "خواست و اراده یِ" اهورمزدا، من پادشاه هستم.
"وَسَه" به چمِ " قصد داشتن، خواستار، مایل" بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
در اوستایی " وَس - :vas " به چمهایِ " آرزو داشتن، خواهان بودن، خواستن" بوده است.
نمونه : تو چه آرزو داری؟ ( تو خواهانِ چه هستی؟ )
نمونه: . . . و چیزهایِ دیگری که ( همچنان ) می خواهم بدانم.
نکته 1:
این واژه برابرِ " کامَک" در زبانِ پهلوی است.
نکته 2:
این واژگان با واژگانِ " گُشنه، وسنه، وشنه" همریشه باشند.
نکته 3:
" وَس" با همراهیِ واژه هایِ دیگر نیز می آمده است: بمانندِ " وَسو خشَثرَ".
نکته 4 :
کُنونه یِ ( =زمانِ حالِ ) " وَس" برابرِ " اوس: us" بوده و زابه یِ کُنیکیِ ( =صفت مفعولیِ ) این واژه برابرِ " اوشتَ:ushta" بوده است. پس کارواژه یِ " اوشتَن" با بُن کنونیِ " اوس/وَس" را می توان در زبانِ پارسیِ کُنونی بکار گرفت. در نبیگِ " فرهنگِ واژه هایِ اوستا" نیز " اوسَ" و "اوشتی" به چمِ " خواست، آرزو" آمده است. این دگرگونیِ آوایی ( س/ش ) در میانِ دو واژه یِ " اوس/اوشتَ" که یادآورِ " بُن کنونی/بُنِ گذشته" است بمانندِ واژگانِ " نویس/نوشته" است.
نکته 5:
در زبانِ آلمانی، "اراده" برابرِ " Wollen" از فعلِ کُمکیِ " wollen" به چمِ " خواستن، خواهان بودن" گرفته شده است. چنانکه ما گاهی در زبانِ پارسی واژه یِ " خواست" را به جایِ " اراده" بکار ببریم، از واژگانِ نامبرده یِ بالا نیز می توانیم بهره بجوییم و واژه سازی کنیم.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشتها ( references ) :
1 - رویه یِ 59 از نبیگِ "سنگنبشته هایِ پارسیِ کُهنِ هخامنشیان" نوشته یِ "رودیگِر اِشمیت"
2 - رویه هایِ 1381، 1382، 1383، 1384 و 1393 از نبیگِ " فرهنگنامه یِ زبانِ ایرانیِ کهن" نوشته یِ " کریستین بارتولومه"



محبوب
در زبان لری بختیاری به معنی
وس::بهش ves
وس::بس vas
وس:: توان vos
وس کن دی::بس کن دیگه
وسس نیرسه::وسعش نمی رسد
وس::بهش ves
وس::بس vas
وس:: توان vos
وس کن دی::بس کن دیگه
وسس نیرسه::وسعش نمی رسد
در زبان لری بختیاری به معنی
بهش
Ves
بهش
در زبان لری بختیاری به معنی
بهش
وس گوهدم::به او گفتم
Ves
بهش
وس گوهدم::به او گفتم
ئوس، نوس - پسوند شباهت ( همانندی ) ، پسوند نسبت -
مثل: اورانوس، آبنوس ( آنوس ) ، آخیلوس، آدریانوس،
تبخلوس، جالینوس، خاروس، زئوس، کارانوس، داموس،
دقیانوس، کراسوس، مینوس، کیکاووس، سیروس، راموس!
... [مشاهده متن کامل]
این پسوند ریشه قدیمی دارد، در اصل یونانی بوده ولی به جهتِ فتح یونان توسط پادشاهانِ هخامنشی از جمله: خشایار شاه، واردِ زبان فارسی شده و پسوند ایرانی، یونانی محسوب می شود.
چون یونان در زمانی مالِ ایرانیان بود ( برای اطلاعات بیشتر حتماً به مرجع ها و منبع های تاریخی، در این زمینه رجوع شود، تا افتخارات و جوانمردیِ ایرانیانِ پیشین خود را بشناسیم! ) و مردمان هر دو کشور با هم تعاملاتی داشتند و برقرار می کردن؛ این پسوند بین هر دو کشور مشترک شد و اسم های جالب و زیبای فارسی زیادی، از این پسوند ساخته شد.
( همچنین اسم های زیبای دیگری برای تعامل و نوع دوستی ساختند. مثل: پرسپولیس، کاریزما! و خیلی از اسم های یونانی دیگر. . . )
این پسوند و پسوند های مثل آن ( دیز، یس، دیس و. . . ) که اولین بار در یونان و ایران بکار گرفته شد، باعث شد خارجی های دیگر هم ترغیب شوند و از ایران پیروی کنند و از این پسوند، اسم های انگلیسی دیگری بسازند. مثل: ساندیس ( sun: آفتاب، خورشید و. . . )
حتی از آن، پیشوندِ منفی ساز هم ساختند. مثل: dislike ( دوست نداشتن، بیزار بودن، برائت جُستن و. . . )
" قابل توجه همکاران و زبان شناسان: از این پسوندها می توانند برای واژه و اسم سازیِ پارسی ( فارسی ) ، بهره بگیرند! "
مثل: اورانوس، آبنوس ( آنوس ) ، آخیلوس، آدریانوس،
تبخلوس، جالینوس، خاروس، زئوس، کارانوس، داموس،
دقیانوس، کراسوس، مینوس، کیکاووس، سیروس، راموس!
... [مشاهده متن کامل]
این پسوند ریشه قدیمی دارد، در اصل یونانی بوده ولی به جهتِ فتح یونان توسط پادشاهانِ هخامنشی از جمله: خشایار شاه، واردِ زبان فارسی شده و پسوند ایرانی، یونانی محسوب می شود.
چون یونان در زمانی مالِ ایرانیان بود ( برای اطلاعات بیشتر حتماً به مرجع ها و منبع های تاریخی، در این زمینه رجوع شود، تا افتخارات و جوانمردیِ ایرانیانِ پیشین خود را بشناسیم! ) و مردمان هر دو کشور با هم تعاملاتی داشتند و برقرار می کردن؛ این پسوند بین هر دو کشور مشترک شد و اسم های جالب و زیبای فارسی زیادی، از این پسوند ساخته شد.
( همچنین اسم های زیبای دیگری برای تعامل و نوع دوستی ساختند. مثل: پرسپولیس، کاریزما! و خیلی از اسم های یونانی دیگر. . . )
این پسوند و پسوند های مثل آن ( دیز، یس، دیس و. . . ) که اولین بار در یونان و ایران بکار گرفته شد، باعث شد خارجی های دیگر هم ترغیب شوند و از ایران پیروی کنند و از این پسوند، اسم های انگلیسی دیگری بسازند. مثل: ساندیس ( sun: آفتاب، خورشید و. . . )
حتی از آن، پیشوندِ منفی ساز هم ساختند. مثل: dislike ( دوست نداشتن، بیزار بودن، برائت جُستن و. . . )
" قابل توجه همکاران و زبان شناسان: از این پسوندها می توانند برای واژه و اسم سازیِ پارسی ( فارسی ) ، بهره بگیرند! "