ورکاک

لغت نامه دهخدا

ورکاک. [ وَ ] ( اِ ) مرغی است درنده که آن را شیرگنجشک خوانند و بعضی گویند مرغ مردارخوار. ( برهان ). مرغی است که آن را شیرگنجشگ گویند و بعضی مردارخوار را گفته اند که کرکس باشد. ( انجمن آرا ). مرغی است مردارخوار مهتر از باز و منقارش راست بود. ( اسدی ). و به تازی صرد گویند. ( ناظم الاطباء ) :
گر نگیرد بظلش اندر جای
کمتر آید همای از ورکاک.
فرخی.
بجای مشک نبویند هیچکس سرگین
بجای باز ندارند هیچکس ورکاک.
ابوالعباس ( از فرهنگ اسدی ).

فرهنگ فارسی

ورکک، مرغ مردارخوار، کرکس
( اسم ) شیر گنجشک : بجای مشک نبویند هیچ کس سرگین بجای باز ندارد هیچ کس ورکاک . ( ابوالعباس ) ۲ - کرکس .

فرهنگ عمید

= کرکس: به جای مشک نبویند هیچ کس سرگین / به جای باز ندارند هیچ کس ورکاک (ابوالعباس ربنجنی: شاعران بی دیوان: ۱۳۳ ).

جدول کلمات

کرکس, مرغ مردار خوار

پیشنهاد کاربران

کرکس
کرکس, مرغ مردار خوار
مــرغ مــردار خــوار
هو
کرکس ، لاشخور، کنکورد. ورکک نیز گفته می شود.
گنجشک

بپرس