ورمز
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
در زبان لکی و همچنین ادبیات مشترک آن با زبانی هورامی ورمز بمعنی اهورامزداست. . .
همانگونه که در اشعار لکی اوایل قرون اسلامی آمده است:
زروان بیانی، زروان بیانی
نه دورهٔ ورین، زروان بیانی
اهری و*ورمز*و یاران دیانی
... [مشاهده متن کامل]
کالای خاس یار او دم شیانی
معنی:در دوران پیشین زروان بودم، اهریمن، اهورامزدا و یاران را دیدم، و بهترین یاران را در آن زمان انتخاب کردم.
همانگونه که در اشعار لکی اوایل قرون اسلامی آمده است:
زروان بیانی، زروان بیانی
نه دورهٔ ورین، زروان بیانی
اهری و*ورمز*و یاران دیانی
... [مشاهده متن کامل]
کالای خاس یار او دم شیانی
معنی:در دوران پیشین زروان بودم، اهریمن، اهورامزدا و یاران را دیدم، و بهترین یاران را در آن زمان انتخاب کردم.
ورمز:در زبان مازندرانی به گیاهی هرز اطلاق می شود که دانه های بسیار ریز و بسیار فراوان به رنگ سیاه دارد که آن نیز موسوم به ورمز است. در گیلان به آن سوروف گفته می شود. درشالیزار ها به وقت درو و خرمن، ورمز جذب دانه های شالی شده با آن ها مخلوط می شوند و به هنگام کوبش شالی به روش قدیم ، اختلاط با ورمز سبب افت کیفیت برنج و خرده برنج بوده است . اصطلاح "ورمز داشتن" به معنای ناخالصی داشتن نیز هست .
... [مشاهده متن کامل]
ریشه آن از کلمه سانسکریت ومزر ( Vimizr ) به معنای اختلاط و مخلوط شدن است
... [مشاهده متن کامل]
ریشه آن از کلمه سانسکریت ومزر ( Vimizr ) به معنای اختلاط و مخلوط شدن است
ورمز
ورجمکرد
کشور
خاور
جانور
ورمز = دروازه زندگی ( جان )
ورجمکرد = دروازه که جم بنا کرد
کشور = دروازه فرهنگ یک مردم ( قانون ) .
کشور = کیش، ور
کیش = قانون
ور = دروازه
... [مشاهده متن کامل]
از روی یک کشور ارزش مردم آن کشور را میدانیم.
خاور = دروازه خوبی
جانور = دروازه جان
در پارسی هر واژه از دو سو خوانده میشود.
ور = در
ور 🔄 رو ( پیش رو )
مز 🔄 زم
مز = مرد و زن
زم = زن و مرد/نر و ماده ( زمین )
ورمز = دروازه جان، دروازه زندگی.
اشور = دروازه فروزندگی، دروازه جاودانگی ( خداوند ) .
به پشتو:
اور = آتش
آور/اور = آ، ور
آ = آواز
ور = در، دروازه
اور/آتش = دروازه آواز ، دروازه شور، دروازه آفرینش،
همه هستی از آواز پیدا شده است.
آواز از آتش پیدا شده است.
نخست هیچ چیز نبود مگر ( آواز ) بود.
آ/آه آواز خداوند بود که به هستی گفت: آ/آه و همه هستی پیدا شد.
ورجمکرد
کشور
خاور
جانور
ورمز = دروازه زندگی ( جان )
ورجمکرد = دروازه که جم بنا کرد
کشور = دروازه فرهنگ یک مردم ( قانون ) .
کشور = کیش، ور
کیش = قانون
ور = دروازه
... [مشاهده متن کامل]
از روی یک کشور ارزش مردم آن کشور را میدانیم.
خاور = دروازه خوبی
جانور = دروازه جان
در پارسی هر واژه از دو سو خوانده میشود.
ور = در
ور 🔄 رو ( پیش رو )
مز 🔄 زم
مز = مرد و زن
زم = زن و مرد/نر و ماده ( زمین )
ورمز = دروازه جان، دروازه زندگی.
اشور = دروازه فروزندگی، دروازه جاودانگی ( خداوند ) .
به پشتو:
اور = آتش
آور/اور = آ، ور
آ = آواز
ور = در، دروازه
اور/آتش = دروازه آواز ، دروازه شور، دروازه آفرینش،
همه هستی از آواز پیدا شده است.
آواز از آتش پیدا شده است.
نخست هیچ چیز نبود مگر ( آواز ) بود.
آ/آه آواز خداوند بود که به هستی گفت: آ/آه و همه هستی پیدا شد.
ورمز
یاداشت:
دوستان گرامی در زبان شناسی و به ویژه به پارسی شناسی دو واژه و یا کلمه را که در هر جاه دیدید، بدانید که از هنگام خورشید پرستی و از هنگام شاه جمشید میباشد.
۱: ور
واژه ( ور ) از هنگام خورشید پرستی است که ( در ) معنی میدهد و در آن هنگام هر چیز را ( ور ) میگفتند. !
... [مشاهده متن کامل]
یعنی هر چیز را دروازه یک راز میدانستند.
خاور = دروازه خوب ( نژاد خوب )
خورشید = شید دروازه خوبی.
سوریا = ۳ دروازه یابندگی/جویندگی
شاید هم ( ۱۰۰ دروازه جویندگی ) .
در فرهنگ ما ( ۳ ) و ( ۱۰۰ ) مهم اند.
۳ و ۱۰۰ از هنگام جمشید است.
هستی، جان، خرد
۱۰۰ جشن سده ( نوروز )
نوروز هم روز دهقان است و هم جشن سده میباشد.
تسبیح نخستین دستگاه شمار و یا ماشین حساب است که ساخت جمشید میباشد.
ورمز
ورمز = ور، مز
ور = در، دروازه
مز = مرد، زن ( جان )
اهورا مزدا = جان و خرد
مز، مزدا = جان
اهورا = خرد
۳ مهم است.
الفبا پارسی به ( آه ) آغاز میگردد.
آهورا = آه/آ/اه، ور، ا
آه/آ/اه = آواز
آواز = آغاز
آواز = زور
آواز = شور
آواز = فرمان خدا و پیدایش هستی.
ور = در، دروازه
ا = کردن، کردگار
آهورا، اهورا
شور = شه، ور
شه = خوب، به
ور = در
شور خوردن باید نیک باشد.
لغات/واژگان
یعنی زندجان
اشور = دروازه فروزندگی، دروازه جاودانگی
ورمز = دروازه جان، دروازه مرد و زن، دروازه زندگی.
ورمز = پیدا کننده هستی، فرمانروای هستی.
واژه هایی کهن در خود ( ور، در ) دارند.
یاداشت:
دوستان گرامی در زبان شناسی و به ویژه به پارسی شناسی دو واژه و یا کلمه را که در هر جاه دیدید، بدانید که از هنگام خورشید پرستی و از هنگام شاه جمشید میباشد.
۱: ور
واژه ( ور ) از هنگام خورشید پرستی است که ( در ) معنی میدهد و در آن هنگام هر چیز را ( ور ) میگفتند. !
... [مشاهده متن کامل]
یعنی هر چیز را دروازه یک راز میدانستند.
خاور = دروازه خوب ( نژاد خوب )
خورشید = شید دروازه خوبی.
سوریا = ۳ دروازه یابندگی/جویندگی
شاید هم ( ۱۰۰ دروازه جویندگی ) .
در فرهنگ ما ( ۳ ) و ( ۱۰۰ ) مهم اند.
۳ و ۱۰۰ از هنگام جمشید است.
هستی، جان، خرد
۱۰۰ جشن سده ( نوروز )
نوروز هم روز دهقان است و هم جشن سده میباشد.
تسبیح نخستین دستگاه شمار و یا ماشین حساب است که ساخت جمشید میباشد.
ورمز
ورمز = ور، مز
ور = در، دروازه
مز = مرد، زن ( جان )
اهورا مزدا = جان و خرد
مز، مزدا = جان
اهورا = خرد
۳ مهم است.
الفبا پارسی به ( آه ) آغاز میگردد.
آهورا = آه/آ/اه، ور، ا
آه/آ/اه = آواز
آواز = آغاز
آواز = زور
آواز = شور
آواز = فرمان خدا و پیدایش هستی.
ور = در، دروازه
ا = کردن، کردگار
آهورا، اهورا
شور = شه، ور
شه = خوب، به
ور = در
شور خوردن باید نیک باشد.
لغات/واژگان
یعنی زندجان
اشور = دروازه فروزندگی، دروازه جاودانگی
ورمز = دروازه جان، دروازه مرد و زن، دروازه زندگی.
ورمز = پیدا کننده هستی، فرمانروای هستی.
واژه هایی کهن در خود ( ور، در ) دارند.
نام دیگر اهورا مزدا است. نام های دیگر و مترادف عبارتند از : اَهورامَزدا ( ( مَزدا اَهورَه ) ) اهورا، اورمَزد، هورمَزد، اورمُزد، هورمُز و هُرمُز