فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
هوالعلیم
ورقلمبیده: پف کرده؛ باده کرده؛ برجسته شده : بالا آمده. . .
مثال: ستاره ها تو آسمون ورقلمبیده. ( برجسته شده ) ( بالا آمده )
چشم هایش ورقلمبیده. ( پف کرده )
صورتش ورقلمبیده . ( باد کرده )
ورقلمبیده: پف کرده؛ باده کرده؛ برجسته شده : بالا آمده. . .
مثال: ستاره ها تو آسمون ورقلمبیده. ( برجسته شده ) ( بالا آمده )
چشم هایش ورقلمبیده. ( پف کرده )
صورتش ورقلمبیده . ( باد کرده )