ورسن

لغت نامه دهخدا

ورسن. [ وَ س َ ] ( اِ ) بند ریسمانی و ریسمان و رسن. ( ناظم الاطباء ) ( برهان ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

بند ریسمانی و ریسمان ورسن

گویش مازنی

/varsen/ نام روستایی در غرب گرگان که تپه ای تاریخی نیز در آن قرار دارد & ایستادن – بلند شدن - بیدار شدن

پیشنهاد کاربران

یحتمل فرسنگ بوده ازفلکه مازندان دروازه غرب قلعه شهرگرگان میشده یاورسدن هم میشه حدث زدچون روستای سدن رستاق مرکزیت تاکردکوی راداشته وجاده صفوی قدیم هم باعث ناشناخته بودنش میشده فلذامفهوم اینوهم داشته وسومین
...
[مشاهده متن کامل]
مدرک رودیدم ازجنگجویان خیلی افسانه ای روم قدیم نامش ورسن بوده؟وبدانیداتحادمثال زدنی باعث شدسال۱۳۴۲استاندارمازندران بیایدقبل ازشهرگرگان آب آشامیدنیش راافتتاح کند؟فخرماست۲۰۰مترگودال دستی کندن تااب لوله کشی رابه مسافران جاده بین المللی رسوندن؟انجمن قوی وفعال وبزرگان دست بازش که۷شب محرم خرج میدادن!خدای شان رحمت کنداین نسل متحدوآبادگرماروانشالله امروزیان هم پیگیرخوی گذشتگانشان باشندبازهم ورسن اول استان بماند؟مهندس وآدم خیربسازیم تابرداشتش طلادروکنیم ایشالله

بپرس