ورستاد. [ وَ رَ ] ( اِ ) اوقات گذری باشد که به جهت مردم نامرادو طالب علم مقرر سازند. ( برهان ). وظیفه و مقرری و مدد معاش که برای مردم طالب علم برقرار میکنند. ( ناظم الاطباء ). وظیفه. ( برهان ) ( دهار ) ( ناظم الاطباء ). وظیفه مقرر که بدان اوقات گذر کنند. وظیفه ای که برای مستحقان برقرار کنند. ( انجمن آرای ناصری ) : خدایا توئی جمله را دستگیر ورستاد جودت ز ما وامگیر.
عسجدی ( از انجمن آرا ).
فرهنگ معین
(وَ رَ ) (اِ. ) مستمری ، جیره .
فرهنگ عمید
وظیفه، مستمری، جیره: خدایا تویی جمله را دست گیر / ورستاد جودت ز ما وامگیر (ابوشکور: مجمع الفرس: ورستاد ). وسیله ای فلزی که کارگران چاپخانه به دست می گیرند و در آن حرف می چینند، ورستاتکا.