ورز دادن


معنی انگلیسی:
knead

لغت نامه دهخدا

ورزدادن. [ وَ دَ ] ( مص مرکب ) با دست به شدت مالیدن و زیر و رو کردن خمیر تا هموار شود. ورزانیدن.

فرهنگ فارسی

با دست بشدت مالیدن و زیر و رو کردن خمیر تا هموار شود ورزانیدن

فرهنگستان زبان و ادب

{kneading} [علوم و فنّاوری غذا] عمل آوردن خمیر با هم زدن و زیرورو کردن و فشردن آن با دست یا دستگاه

واژه نامه بختیاریکا

پِروِنیدِن؛ مالنیدِن

پیشنهاد کاربران

وَرز دادن:پایین بالا کردن، مشت ومال دادن، زیر و روکردن.
نمونه:سوالی سخت بغرنج را در ذهن خود ورز می دهد ( کلیدر، ج۶، ص۱۷۵۶ )
محمدجعفر نقوی
ورز دادن: [ اصطلاح عمران] مالش دادن یا پنچه کردن چیزهایی مثل ملات

بپرس