لغت نامه دهخدا
- شاف ورداشتن ؛ شاف گذاشتن.
- || مفعول شدن از عمل مباشرت با جنس مخالف یا هم جنس. ( فرهنگ فارسی معین از فرهنگ عامیانه جمال زاده ).
فرهنگ معین
واژه نامه بختیاریکا
( ور داشتِن ) از کنترل خارج شدن
( ور داشتِن ) بر عهده گرفتن
( ور داشتِن ) برداشتن؛ برداشت محصول
دستمایه قراردادن. مثلاً حالا هو یه اشتباهه کرد تو دی ورداشتیس
( ور داشتِن ) نابود کردن
( وُرداشتِن ) از بین بردن
( وُرداشتِن ) برتافتن؛ تحمل کردن؛ قبول کردن بره مادر مرده از سوی گوسفند
( وُرداشتِن ) سرعت گرفتن
پیشنهاد کاربران
* گرفتن ( در �عکس ورداشتن� = عکس گرفتن، عکس برداری کردن )