وردار
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
ور دار یعنی برو کنار .
برو کنار .
هوالعلیم
ور دار: بردار
ورداشت:برداشت
ورداشتن: ( مص ) برداشتن؛ بلند کردن؛ چیزی را از جای خود حرکت دادن. . .
ور دار: بردار
ورداشت:برداشت
ورداشتن: ( مص ) برداشتن؛ بلند کردن؛ چیزی را از جای خود حرکت دادن. . .
Vardar /به معنی بردار. مثال، چایی را وردار ( در اینجا کلمه ی بخور یا بنوش حذف شده )