ورخوردن

لغت نامه دهخدا

ورخوردن. [ وَ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) برخوردن. ملاقی شدن. ( غیاث اللغات ). نگریستن و دچار شدن وروبرو گشتن و ملاقات کردن و یافتن. ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس