ورجمند

لغت نامه دهخدا

ورجمند. [ وَ م َ ] ( ص مرکب ) ارجمند. ( یادداشت مؤلف ) :
ورجمندی که از او ورج همی گیرد ورج
نامداری که از او نام همی گیرد نام.
لامعی.
|| دارنده فره ایزدی. خداوند ارج. ( فرهنگ فارسی معین ) : سام نریمان [ را ] پرسیدند که ای پیروزگر سالار، آرایش رزم [ به ] چیست ؟ جواب داد که به ورجمندشاه و دانشی سپهبد بارای و مبارز هنری که زره دارد و با کمان جنگ جوید. ( فرهنگ فارسی معین از نوروزنامه چ مینوی ص 42 ).

فرهنگ فارسی

ارجمند، دارنده، ورج صاحب ارج
۱ - ( صفت ) ارجمند. ۲ - دارند. فر. ایزدی خداوند ارج :سام نریمان را پرسیدند که : ای پیروز گر سالار . آرایش رزم به چیست ? جواب داد که : بورجمند شاه و دانشی سپهبد بارای و مبارز هنری که زره دارد و باکمان جنگ جوید .

فرهنگ معین

(وَ مَ ) [ په ] ۱ - (ص . ) ارجمند. ۲ - (اِ. ) دارندة فرة ایزدی .

فرهنگ عمید

ارجمند، دارندۀ ورج، صاحب ارج.

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

ورجمندورجمندورجمندورجمندورجمند

بپرس