ورجلا
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. دادوفریاد و جنجال.
* ورجلا زدن: (مصدر لازم ) [عامیانه]
۱. دادوفریاد و جنجال راه انداختن.
۲. جهیدن و بیرون جستن از دام: خواست نیفتاده به دام بلا / خیزد و زآن ورطه زند ورجلا (ایرج میرزا: ۱۱۱ ).
پیشنهاد کاربران
ورجلا/vardjălă : برآشفته، بشورید
زبانزد:
پوست صورت زخمی بود و چشم ها از هُرمِ آتش، ورجلا و سرخ.
کلیدر
محمود دولت آبادی
زبانزد:
پوست صورت زخمی بود و چشم ها از هُرمِ آتش، ورجلا و سرخ.
کلیدر
محمود دولت آبادی