ورجان

لغت نامه دهخدا

ورجان. [ وِ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان قهستان بخش کهک شهرستان قم ، کوهستانی و سردسیری است. سکنه آن 874 تن و آب آن از دو رشته قنات تأمین می شود ومحصول آن غلات ، پنبه ، باغات انار و انجیر و شغل اهالی زراعت است. عده ای برای کسب به تهران و قم میروند. بقعه ای به نام شاهزاده عبداﷲ دارد. مزارع میوند کیلوئیه ، شاه بلبل ، تکیه جزو این ده است. سر راه فرعی قم به کهک واقع است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

پیشنهاد کاربران

قدمت ورجان قبل ازحکومت نادرشاه بوده که به دستورنادر برادرزنش راازخراسان به قم وسپس ورجان تبعیدکرده بود
دگرگون شده " ورگان " به معنای جای سرپوشیده ، جای دژ : در اوستا واژه " ور " که در " وریم کرت =ورجم کرت ( دژ ساخته جمشید " به معنای جای سرپوشیده و دژ بکار رفته است ، شهر فلاورجان نیز از همین نام می باشد و بگونه " پل ورگان " یعنی پلی که در جای دژ ساخته شده است.

بپرس