ورتسیدن

لغت نامه دهخدا

ورتسیدن. [ وَ ت َ دَ ] ( مص مرکب ) نشستن. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) :
زر اگر داری برو ورتس بالای همه
ورنه چندین عر و گوزت چیست ای ابله مآب.
ملایزدی ( از آنندراج ).
چون ورتسد بمسند شیرین تکلمی
کی کور نطق من به بهای شکر دهد.
یزدی ( از آنندراج ).

پیشنهاد کاربران

بپرس