ورتاج
فرهنگ اسم ها
معنی: گلی سرخ رنگ که همیشه روی به آفتاب دارد
برچسب ها: اسم، اسم با و، اسم دختر، اسم فارسی، اسم گل
لغت نامه دهخدا
مثال بنده و تو ای نگار دلبر من
به قرص شمس و به ورتاج سخت میماند.
آغاجی ( از اسدی ).
تو تاجور ملک شرف بادی و اعدات بر آتش غم سوخته بادند چو ورتاج.
سوزنی.
و از این شعر سوزنی برمی آید که گیاهی است مانند اسپند سوختنی. ( یادداشت مرحوم دهخدا ): مثال بنده وآن تو نگارا
کلیچه ی ْ آفتاب و برگ ورتاج.
منجیک.
سر چپ و راست میفکند نرگست از خمارورتاج بر یسارش و ریحانش بر یمین.
مولوی.
جم قدر جمال الحق والدین که سعادت از مهر بود با او همچون خور و ورتاج.
شمس فخری.
گشاده دیده بینا ستاره چون نرگس در آب رفته گل آفتاب چون ورتاج.
منصور شیرازی.
|| ( ص ) کلان و بزرگ. ( ناظم الاطباء ).فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - پنبرک : توتا جور ملک شرف بادی واعدات بر آتش غم سوخته بادند چوور تاج . ( سوزنی ) ۳ - آفتاب پرست ۶ و۷ و ۸
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. نیلوفر.
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
پنیرک