ورب
لغت نامه دهخدا
ورب. [ وَ رَ ] ( ع مص ) تباه شدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). تباه شدن رگ. ( تاج المصادر بیهقی ). تباه و فاسد شدن رگ. || فروهشته گردیدن ابر. ( ناظم الاطباء ).
ورب. [ وِ ] ( ع اِ ) لغتی است در ارب به معنی عضو. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || زیرکی. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || مکر. || بدی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ج ، اوراب. ( ناظم الاطباء ).
ورب. [ وَ رِ ] ( ع ص ) تباه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ): عرق ورب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )؛ رگ تباه و فاسد شده. ( ناظم الاطباء ). || ابر فروهشته. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
ورب (مجارستان). ورب ( به مجاری: Vereb ) یک شهرداری در مجارستان است. [ ۱] ورب ۲۲٫۳۲ کیلومتر مربع مساحت و ۸۰۳ نفر جمعیت دارد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: ورب (مجارستان)
پیشنهاد کاربران
تباهی