وراجی کردن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
وراجی کردن
چانه زدن، وراجی کردن، چانه، مبادله کردن
فضولی کردن، وراجی کردن، گستاخی کردن، فاش وابراز کردن
وراجی کردن، لفاظی کردن، تبدیل به فعل کردن، بصورت شفاهی بیان کردن
وراجی کردن، بطور مداوم حرف زدن
وراجی کردن، پشت سرکسی پچ پچ کردن
وراجی کردن، ناشمرده حرف زدن، غات غات کردن
وراجی کردن، تق تق کردن، خر خر کردن، تلق تلق کردن، تغ تغ کردن
وراجی کردن، یاوه گویی کردن، هرزه درایی کردن
وراجی کردن، خمیازه کشیدن
وراجی کردن، خمیازه کشیدن، جیغ زدن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
درازنفسی کردن ؛ روده درازی کردن. پرگوئی کردن.
وراجی کردن
پرحرفی کردن
به چانه افتادن ؛ پرحرفی کردن.
حرف بیهوده زیاد زدن
در زبان ترکی یانشاماق یعنی وراجی کردن