ورء

لغت نامه دهخدا

ورء. [ وَرْءْ ] ( ع مص ) دور کردن. ( منتهی الارب ). دفع کردن. ( اقرب الموارد ). || پرشکم گردیدن از طعام. || فهمیدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس