وذر

لغت نامه دهخدا

وذر. [ وَ ] ( ع مص ) بریدن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). قطع کردن. ( از اقرب الموارد ). || نشتر فروبردن به جراحت. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || بریدن تلاق زن : وذر الوذرة؛ برید تلاق زن را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || گذاشتن و ترک کردن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) ج ِ وذرة. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به وذرة شود.

وذر. [ وَ ذَ ] ( ع اِ ) ج ِ وذرة. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به وذرة شود.

فرهنگ فارسی

جمع وذره

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی وِزْرَ: سنگینی و بار - گناه ("وَزَر" به پناهگاهی در کوه می گویند و به مناسبت سنگینی کوه به ثقل و بار "وزْر" می گویند و به همین جهت گناهان را هم وزر خواندهاند همچنانکه ثقل هم میخوانند ، و در قرآن از گناهان ، هم به وزر تعبیر شده و فرموده : لیحملوا اوزارهم کا...
معنی وَزَرَ: ملجا و پناهگاه کوه که در مواقع خطر به آنجا پناهنده میشوند
تکرار در قرآن: ۴۶(بار)
ترک کردن. راغب انداختن از روی بی اعتنایی گفته است ولی آن درهمه جا صادق نیست.ناگفته نماند: اعراب ماضی ومصدر و اسم فاعل آن را از بین برده‏اند و در ماضی ومصدر و فاعل آن تَرَکَ، تَرْک و تارِک بکار می‏برند. . نوح گفت خدایا احدی از کفار را در روی زمین زنده نگذار . گناه آشکار و باطن را ترک کنید. . آنچه درو کردید در سنبلش بگذارید.

پیشنهاد کاربران

وَذَر: ماهیت در هر شئ یک ماهیت خیر و یک شرّ نهفته است، اگر کسی ماهیت خیر یک شئ را ترک کند و ماهیت شرّ آن را باقی بگذارد به این رها کردن وَذَر می گویند. ماهیت خیر یک سیخ کباب، تولید خون در بدن، و ماهیت
...
[مشاهده متن کامل]
وَذر آن بالا بردن کلسترول است. وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْواجاً یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً، مردانی که می میرند، بار سنگین تنهایی و فشار جنسی را از خود بر زنان شان باقی می گذارند ( یَذَرُونَ ) در حالی که ماهیت خیر ازدواج ( محبت و نیکی ) را از آن برداشته اند.

وَذر : ( وَذَرَ، یَذِرُ ) واگذاردن، ترک کردن، رها کردن ( در مضارع و امر ) مانند ذَرهُم یعنی واگذار آنها را، ترک کن آنها را و یا لاتَذَر یعنی باقی مگذار

بپرس