ودقه
لغت نامه دهخدا
ودقة. [ وَ ق َ ] ( ع اِ ) یکی وَدق. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به ودق شود.
ودقة.[ وَ دِ ق َ ] ( ع ص ) ( عین... ) چشم ودق رسیده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). رجوع به ودق شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید